داستان حیرت انگیز زرنگترین پیرزن دنیا ( از دست ندید )
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی ۱ میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند . و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد .
ادامه مطلب رو از دست ندید...
ادامه مطلب ...داستان بسیار زیبای پیرمرد و پسر زرنگش (از دست ندید)
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد...
ادامه مطلب رو از دست ندید...
داستان جدید آذر ماه 1389،داستانک جدید آذرماه 1389،جدیدترین داستان سال
ادامه مطلب ...داستان آموزنده “تاجر و باغ زیبا”
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته
و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.
اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد…
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ،
رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
بقیه در ادامه مطلب...
داستان خواندنی “میوه شب یلدا”
شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن … برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !
پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …مادر جان !
بقیه در ادامه مطلب
داستان عاشقانه بسیار غمگین (یا تو یا مرگ)
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟
ادامه داستان رو حتما بخونید و نظر هم یادتون نره...
برچسب ها: داستان عاشقانه، داستان عاشقانه غمگین، داستان عاشقانه گریه دار، داستان عاشقانه دلگیر، داستان شکست عشقی، داستان عشقی رومانتیک، داستان عشقی بسیار رومانتیک، داستان یا تو یا مرگ، یا تو یا مرگ، داستان عاشقانه 89، Dastan asheghane، dastan ghamgin asheghane،غمگینترین داستان سال 1389،داستام جدید آذر ماه 1389
ادامه مطلب ...داستان آموزنده “راز خوشبختی مرد فقیر”
روزگاری مردی فاضل زندگی میکرد و هشت سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد؛
او هر روز از دیگران جدا میشد و دعا میکرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود.
یک روز همچنان که دعا میکرد، ندایی به او گفت بهجایی برود
در آن جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش خواهد داد.
مرد وقتی این ندا را شنید، بیاندازه مسرور شد و به جایی که به او گفته شده بود، رفت.
در آن جا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباسهای مندرس و پاهایی خاک آلود، متعجب شد!
مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت : روز شما به خیر.
بقیه داستان در ادامه مطلب...
برچسب ها: dastanahaye 89 , dastane amozande , dastane jadid , dastane jaleb , dastane kotah , dastane kotahe jadid , , آخرین داستان های 89 , بهترین داستان های جدید , بهترین سایت داستان , بهترین و جدیدترین داستان ها , داستان "گفتگوی کودک و خدا" , داستان 89 , داستان آموزنده , داستان آموزنده "راز خوشبختی مرد فقیر" , داستان بسیار زیبا , داستان جدید , داستان خواندنی "استجابت دعا" , داستان خیلی خوادنی , داستان داغ , داستان غمگین , داستان های 89 , داستان های آموزنده جدید , داستان های زیبای خواندنی , داستان وجود خدا , داستان کوتاه جالب , داستان کوتاه جدید , داستان کوتاه خواندنی , داستانک آموزنده , داستانک جالب , داستانک جدید , داستانک خیلی جدید , داستانک زیبا , سایت تخصصی داستان کوتاه , سایت داستان , سری جدید داستان های آموزنده
ادامه مطلب ...داستان کوتاه و جالب نیوتون پاسکال و انیشتین
بقیه داستان در ادامه مطلب
برچسب ها : بهترین داستان کوتاه، داستان، داستان انیشتین، داستان کوتاه، داستان کوتاه زیبا، داستان کوتاه قشنگ، داستان کوتاه نیوتون پاسکال و انیشتین، دانشمندان، زندگی دانشمندان، زندگی پاسکال، نیوتون، هوش نابغه، پاسکال، داستان آخر آبانماه 1389
داستان “گفتگوی کودک و خدا”
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟”
بقیه این داستان زیبا در ادامه مطلب...
برچسب: dastanahaye 89, dastane amozande, dastane jadid, dastane jaleb, dastane kotah, dastane kotahe jadid, آخرین داستان های 89, بهترین داستان های جدید, بهترین سایت داستان, بهترین و جدیدترین داستان ها, داستان "گفتگوی کودک و خدا", داستان 89, داستان آموزنده, داستان بسیار زیبا, داستان جدید, داستان خیلی خوادنی, داستان داغ, داستان غمگین, داستان های 89, داستان های آموزنده جدید, داستان های زیبای خواندنی, داستان وجود خدا, داستان کوتاه جالب, داستان کوتاه جدید, داستان کوتاه خواندنی, داستانک آموزنده, داستانک جالب, داستانک جدید, داستانک خیلی جدید, داستانک زیبا, سایت تخصصی داستان کوتاه, سایت داستان, سری جدید داستان های آموزنده،داستان آخر آبان 89
ادامه مطلب ...داستان کوتاه عاشقانه و نمناک * قرار *
نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد.
بقیه این داستان در ادامه مطلب...
برچسب: داستان آموزنده, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان خواندنی شرط عشق, داستان عاشقانه, داستان کوتاه جدید, داستان کوتاه شرط عشق, داستان کوتاه مرد نابینا, داستان های 89, داستان های آموزنده جدید, داستان های بسیار زیبا, داستان های زیبای خواندنی, داستان های عاطفی, داستان های کوتاه جدید, داستان وجود خدا, داستان کوتاه, داستان کوتاه جالب, داستان کوتاه جدید, داستان کوتاه خواندنی, داستان کوتاه کوتاه کوتاه, داستانک, داستانک آموزنده،آخرین داستان کوتاه و عاشقانه آبان ماه 1389
ادامه مطلب ...داستان کوتاه بسیار زیبا و تاثیرگذار “دفتر مشق کثیف”
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا …
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟
بقیه این داستان کوتاه در ادامه مطلب...
برچسب: انواع داستان, داستان عبرت آموز, داستان غم انگیز, داستان کوتاه عاطفی, داستانه های غمناک, داستانک آبان 89, داستانک جدید, داستانک عاطفی, داستانک غم انگیز, داستانک غمگین, غم انگیزترین داستانها, مجموعه داستان های اینترن, مطالب تاثیر گذار, مطالب جالب, مطالب خواندنی
ادامه مطلب ...