ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

چند شعر کوتاه و عاشقانه ی زیبای بهمن ماه 89

چند شعر کوتاه و عاشقانه ی زیبای بهمن ماه 89



وقتی دل از نبود تو دلگیر می شود
بی طاقت از زمین و زمان سیر می شود

زل می زنم به شیشه ی ساعت بدون پلک
انگار پای عقربه زنجیر می شود

اشکم به روی نامه و پاکت نمی چکد
گویی کویر دیده و تبخیر می شود

از لابه لای لرزش حیران سایه ها
بد جور رنج فاصله تفسیر می شود

من اشک می شوم و تو هم آه می شوی
با اشک و آه خانه نفس گیر می شود

در گیرو دار کشمکش آب و نان شب
ابراز عشق باعث تحقیر می شود

ای بی خبر از این شب پر التهاب من
وقتی که مرگ یک شبه تقدیر می شود

من می روم و زیر لحد خاک می خورم
بی شک برای بوسه کمی دیر می شود

بقیه اشعار در ادامه مطلب
برچسب ها : شعر عاشقانه ،شعرهای عاشقانه ،شعر های زیبای عاشقانه ،بیت عاشقانه ،غزل عاشقانه ،شعر عاشقانه زیبا ،اشعار عاشقانه زیبا ،شعر ،شعر احساسی ،شعر دوری ،شعر جدایی ،اشعار عاشقانه شاعران معاصر ،شعر دلتنگی ،شعر تنهایی ،اشعار رمانتیک ،شعر فراق ،شعر عشق و عاشقی ،شعر دوری از عشق ،شعر غمناک ،شعر غمگین ،شعر بسیار احساسی ،شعر درد و غم ،شعر حسرت ،شعر زیبای عاشقانه ،شعر گلایه ،شعر بی قراری ،شعر عشقی ،شعر عشق و احساس ،شعر معشوق ،شعر داغ دل عاشق ،شعر حسرت عشق ،عاشقانه ها ،شعر غم و حسرت ،شعر عمر ،شعر معاصر ،بهترین شعرهای عاشقانه ،شعر دوستی ،شعر رفاقت ،اشعار در رابطه با دوست ،شعر باخت در بازی عشق ،اشعار احسان ضامنی ،شعر انتظار برای عشق ،شعرهای عاشقانه فوق العاده ،تاپ ترین اشعار عاشقانه ،شعر دل شکسته ،شعر غم و غصه و درد و رنج
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام دستی دانه ی اندوه می کارد
موسپید آخر شدی ای برف ، تا سرانجامم چنین دیدی
در دلم باریدی ای افسوس ، بر سر گورم نباریدی
چون نهالی سست می لرزد ، روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم ،  وحشت دنیای تنهایی
.
.
.
.
بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم
آه ای خفته که من چشم براهت دارم

خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم دست خودم نیست اگر می بارم

کم برای من از این پنجره ها حرف بزن
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم

جان من هدیه ناچیز تقدیم شما گر چه
در شان شما نیست همین را دارم

من که تا عشق تو باقیست زمین گیر توام
لااقل لطف کن از روی زمین بردارم
.
.
.
.
دلی کنار پنجره نشسته زار میزند
و خواب دیده ام شبی مرا کنار میزند

غروب ها که میشود خیال چشم های تو
تو را دوباره در دل شکسته جار میزند

و عشق درد مشترک میان ماست با همه
کسی که شعر گفته یا کسی که تار میزند

درست مثل بازی گذشته های شاعری
که جای سنگ و گل به دوستش انار میزند

خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود
شبی مرا به جرم عشق خویش دار میزند
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد