ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

داستان زیبای آرزوی کافی

داستان زیبای آرزوی کافی



اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم. هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند.
مادر گفت: ” دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم.”
دختر جواب داد: ” مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم .”
آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت. مادر بطرف  پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستم ببینم که می‌خواست و احتیاج داشت که گریه کند. من نمی‌خواستم که خلوت او را بهم بزنم ولی خودش با این سؤال اینکار را کرد: ” تا حالا با کسی خداحافظی کردید که می‌دانید برای آخرین بار است که او را می‌بینید؟
” جواب دادم: ” بله کردم. منو ببخشید که فضولی می‌کنم چرا آخرین خداحافظی؟ “
او جواب داد: ” من پیر و سالخورده هستم او در جای خیلی دور زندگی می‌کنه. من چالش‌های زیادی را پیش رو دارم و حقیقت اینست که سفر بعدی او برای مراسم دفن من خواهد بود . “
“وقتی داشتید خداحافظی می‌کردید شنیدم که گفتید ” آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. ” می‌توانم بپرسم یعنی چه؟ “


ادامه داستان در ادامه مطلب... از دست ندید


برچسب ها:
behtarin dastane ha , dastanahaye 89 , dastane amozande , dastane farvardin mah 89 dastane jadid , dastane jaleb , dastane kotah , dastane kotahe jadid , dastane pand amooz , dastanhaye besiar ziba  , jadidtarin dastanahaye 89  , آخرین داستان های 89 , بهترین داستان های بهمن ماه , بهترین داستان های جبهمند , بهترین داستان های خواندنی , بهترین سایت داستان , بهترین و جبهمندترین داستان ها , بهمن 89 , بهمن ماه 89 , جبهمندترین داستان های 89 , جبهمندترین داستان های بهمن ماه 89 , جدید ترین داستانها , داستان "مورچه و سلیمان نبی" , داستان 89 , داستان بسیار زیبا , داستان بهمن ماه 89 , داستان بی نهایت زیبای "خلقت زن(مادر)" , داستان جدید , داستان خلقت زن , داستان در مورد مادر , داستان زیبا , داستان زیبای "آرزوی کافی" حتما بخوانید , داستان های 89 , داستان های آموزنده بهمن ماه 89 , داستان های آموزنده جبهمند , داستان های بسیار زیبا , داستان های بهمن ماه 89 , داستان های خیلی قشنگ , داستان های زیبا , داستان های زیبای بهمن ماه

آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. ” ما می‌خواستیم که هرکدام زندگی ای پر از خوبی به اندازه کافی که البته می‌ماند داشته باشیم. ” سپس روی خود را بطرف من کرد و این عبارتها را که در پائین آمده عنوان کرد :
آرزوی خورشید کافی برای تو می‌کنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون توجه به اینکه روز چقدر تیره است.
آرزوی باران کافی برای تو می‌کنم که زیبایی بیشتری به روز آفتابیت بدهد .
آرزوی شادی کافی برای تو می‌کنم که روحت را زنده و ابدی نگاه دارد .
آرزوی رنج کافی برای تو می‌کنم که کوچکترین خوشی‌ها به بزرگترینها تبدیل شوند .
آرزوی بدست آوردن کافی برای تو می‌کنم که با هرچه می‌خواهی راضی باشی .
آرزوی از دست دادن کافی برای تو می‌کنم تا بخاطر هر آنچه داری شکرگزار باشی .
آرزوی سلام‌های کافی برای تو می‌کنم که بتوانی خداحافظی آخرین راحت تری داشته باشی .
بعد شروع به گریه کرد و از آنجا رفت .

می گویند که تنها یک دقیقه طول می‌کشد که دوستی را پیدا کنید٬ یکساعت می‌کشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول می‌کشد تا او را فراموش کنید .

تقدیم به شما … دوست عزیز
آرزوی کافی برایت می کنم . . .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد