ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

ویترین::آهنگ پیشواز ایرانسل و همراه اول::اس ام اس جدید::سرگرمی

برای دسترسی آسان مطالب به قسمت موضوعات سایت مراجعه کنید

داستان بسیار جالب :عشق‌ را به‌ خانه‌تان‌ دعوت‌ کنید!

داستان بسیار جالب :عشق‌ را به‌ خانه‌تان‌ دعوت‌ کنید!



خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید. پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌: خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌ ...


بقیه در ادامه مطلب...


برچسب ها : بهترین داستان های آذر ماه، بهترین داستان های جدید، بهترین سایت داستان، بهترین و جدیدترین داستان ها، جدیدترین داستان های 89، جدیدترین داستان های آذر ماه، 89 داستان 89 داستان آذر ماه 89، داستان بسیار جالب، :عشق‌ را به‌ خانه‌تان‌ دعوت‌ کنید!، داستان بسیار زیبا داستان های 89، داستان های آذر ماه 89، داستان های آموزنده آذر، ماه 89داستان های آموزنده جدید، داستان های بسیار زیبا، داستان های زیبای آذر ماه، 89 داستان های زیبای، خواندنیداستان های پند آموز آذر ماه 89 داستان های کوتا، ه آذر ماه 89 داستان های، کوتاه جدید داستان وجود، خدا داستان کوتاه آذر، ماه 89 داستان، کوتاه اول آذر ماه، 89 داستان کوتاه جالب، داستان کوتاه جدید داستان کوتاه، خواندنی داستانک آذر ماه 89 داستانک آموزنده داستانک آموزنده آذر ماه 89 داستانک جالب داستانک جدید داستانک خیلی جدید داستانک، زیباداستلن های کوتاه آذر ماه 89، داستنک آذر ماه 89، زیباترین قلب سایت تخصصی داستان، کوتاه سایت داستان، سری جدید، داستان های آموزنده، مجموعه داستان های بسیار زیبا، مجموعه کامل داستان های، آذر ماه89 وبلاگ داستان، داستان باحال، داستان، داستان زیبا، داستان س، داستان برای، داستان ک،



همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌. سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌. زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید! زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد. شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌، سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید. در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند. زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند.

هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد