بخون و بخند سری آخر آبان ماه !
یارو شبا یه پارچ آب خالی بالا سرش میذاشته و می خوابیده ازش می پرسن آخه خنگ چرا اینجوری می کنی؟
میگه : خوب یه موقع نصفه شب از خواب پا پیشم می بینم تشنم نیست .. اونوقت چیکار کنم؟
بقیه در ادامه مطلب...
دوتا درسخون حوصلهشون سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فیلم نگاه میکنیم و اگر سکه روی لبهاش ایستاد میریم درس میخونیم!
پلیس ماشین مسافر کشی را که با سرعت در خیابان میراند ، متوقف کرد و گفت : هشت تا مسافر داری و با این سرعت هم میرانی راننده با عجله گفت : آخه اگه تندتر نرم ، اون سه نفری که توی صندوق عقبند خفه میشند!
طرف اسم بچه اش رو میزاره اس ام اس میگن این چه اسمیه ؟ میگه چیه از پیام که با کلاس تره!
یارو از برج میلاد بالا میرفته
میگن کجا میری؟
میگه : سر برج قراره وام بدن!!!
به یارو می گن چرا سی دیت اینقدر خش داره می گه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم!!
طرف ۲۰۰۰ تومنی پیدا می کنه میگه ما از این شانسا نداریم بعد پارش می کنه!
از یارو می پرسند: چرا جورابت یه لنگه اش آبیه، یه لنگه اش قرمز؟ میگه : والله خودمم توش موندم. یه لنگه مثل همینم تو خونه دارم!!!
مر30 جالب بود